سفر به مشهد
سلام... سلام... چقده تاخير داشتم .. تو اين مدتي كه نبوديم يه سفر چند روزه به مشهد داشتيم كه جاي همگي دوستان خالي خيلي خيلي خوش گذشت و دعاگوي همه بوديم ... البته كه تو اين سفر كلي زحمت به اميرحسين خان و مهديه خانوم مهربون داديم...خلاصه ما رو به بزرگواري خودتون ببخشيد... و اما سفر... در يه اقدام ناگهاني و در عرض 2 ساعت تصميم گرفته شده!! يهويي به خودمون اومديم ديديم فردا داريم حركت مي كنيم و كلي كار نكرده هست!! بگذريم كه خانوم هاي خونه همه خسته راهي سفر شدن... خيلي خيلي خوش گذشت و ديانا براي اولين بار رفت دريا و كلي اب بازي كرد هر چند كه حسابي ترسيده بود و با هزار كلك تني به اب زد(درست عين مامانش كه فقط انگشتاي پاش خيس شد!) جاتون خالي ناهار ه...
نویسنده :
مژگان..مامان ديانا
19:45